رهامرهام، تا این لحظه: 6 سال و 6 ماه و 28 روز سن داره

ثبت خاطرات رهام

18 ماهگی رهام

رهام جان در 11 فروردین 18 ماهه شدی عزیز دل مامان آنقدر دوست داشتنی تر شدی که من نمیدونم چی بگم دنیایمن و بابا شروین تموم زندگیمون شدی حرفامون رو بهتر میفهمی و کلمات بیشتری میگی و عاشق دد روزی چند بار میگی بابا دد بابا دد با دیگران ارتباط بهتری دیگه برقرار میکنی مخصوصا کسایی که میخوان برن دد وقتی بچه میبینی آنقدر ذوق میکنی و دوست داری بری و باهشون بازی کنی 😚 بابا :بابا ماما:مامان  حتن یا حسن :بابا حسن  عمه :عمه  او او :عمو امید  اب:آب بر:برف داقو :چاقو  پوف: وقتی پی پی میکنه اایی:هر چی که بخواد به به : غذا  اپو:هاپو به :دایی بهرام پر :خاله پری دوست مامانی  میگم ره...
18 فروردين 1398

سال نو مبارک

عزیز دل مامان امسال دومین سالی بود که سال نو در کنارمون بودی آخ که چه لذتی داره ثانیه به ثانیه با تو بودن  سال تحویل 1:28 دقیقه بود که بیدار بودی و برای خودت شادی میکردی  امسال تصمیم گرفتیم ایام نوروز رو  بریم  مسافرت و به شهر های  دزفول و اندیمشک و اهواز و آبادان و خرمشهر  رفتیم که واقعا بهمون خوش گذشت شما که عالی بودی مسافرت با رهامم حال و هوای دیگه ای داشت عکسهایی از سفر هم میزارم    ...
14 فروردين 1398
1